اول سپاس گذاری ویژه بابت کمک دوستان که با نظراتشون من رو در اصلاح و شفاف سازی اعتقاداتم یاری می رسونند.
دوم معذرت خواهی برای دیرکرد در بارگذاری مطلب جدید! من این مطلب رو نوشتم ولی متاسفانه ذخیره نکرده بودم و از دست رفت.
سوم مطلب این بار به بیان نظراتم راجع به نظرات ارایه شده برای مطلب قبلی هست و امیدوارم که منجر به غنی شدن دیدگاههای هر یک از ما بشه.
با نظر حمید شروع می کنم که گفته «وقتی چیزی رو از روی اختیار می پذیرید، دچار محدودیت اختیار نمی شید» من و هر عقل سلیم دیگه ای هم با این عبارت موافقه، اما نکته مطلب در جای دیگریست. به نظر من نکته مطلب اینجاست که شما کلیات دین رو پس از بررسی ها و سبک سنگین ها می پذیرید (با اختیار) و پس از اون جزئیات رو می پذیرید (به اجبار)!! برای مثال وقتی شما به وحدانیت خدا اقرار می کنید و وجود قیامت رو بصورت ایمانی تایید می کنید و تصدیق می کنید که بنده ای صادق به نام محمد پیام رسان خدای واحد هست، داخل در دین اسلام شدید. اما بعد از اون از شما انتظار می ره رفتارهای از خودتون بروز بدید که مختارانه اونها رو نپذیرفتید (یعنی انتخاب شما نبوده و به تبع اون عقل شما در اون دخیل نبوده). در اینجا تحدید اختیار هم عیار تحدید و بل تعطیل عقله.
حمید جان می دونم که تو هم به تعطیل شدن عقل اعتقاد نداری، اما باید بدونیم که پیامد ناگریز بهره گیری از عقل همونه که ساغر اشاره کرده که «هر جاش رو که بخوام می پذیرم و هر جاش رو نخوام ...» البته می دونم که مقصود ساغر خواستن بر مبنای عقل و نه تمایلات و خواسته های شخصی. از طرف دیگه روایتی رو شنیدیم که « ما حکم به الدین، حکم به العقل و ما حکم به العقل حکم به الدین»!! اما در واقعیت می بینیم که امروزه بسیاری از احکام این دو در تعارض هستند. برخی می گن که دلیل این تعارض اینه که عقل ما ناقصه و توانایی فهم احکام دین رو نداره، اما به نظر من اگر اینطور بود بیان چنین روایتی از پایه بی مورد بوده؛ چراکه عقل کامل در این دنیا وجود نداره، پس حکم این دو هیچوقت منطبق بر هم نمی شه. از طرف دیگه نمی شه از کسی که تمام زندگی او بر پایه عقل و دانسته هاش اداره می شه (که فکر کنم همه ما اینطوریم) انتظار داشت که دائما به خودش بقبولونه که بر اساس نادانسته هاش رفتار کنه؛ نتیجه این می شه که «ترجیح میدم (می دیم) بر اساس دانسته هام زندگی کنم». این تعارض بزرگ کسانی هست که می خوان دین و دنیا رو کنار هم جمع کنند. آجودان برای بیرون رفت از این تعارض، رفتارهای دین همچون نماز و روزه رو ابزاری دونسته برای رسیدن به «غایت مساله که شناخت و معرفت خداست». اما مساله اینجاست که سراغ داریم افرادی رو که نمازگزارند و روزه دار و بویی از معرفت الهی نبوردند و همینطور غیر نمازگزاران و روزه دارانی که حیران عظمت یزدانی اند!! پس حداقل نمیشه ادعا کرد که این ابزار تنها ابزار معرفت هستند و باید حتما اینها مورد استفاده قرار بگیرند. هادی شیرین رویکرد عکس آجودان رو در پیش گرفته. گفته برای رسیدن به مقدار زیادی مطلوبیت حاضره هر کاری بکنه (که من بعید می دونم اینکار رو بکنه، ولی فرض می کنم که برای رسیدن به اون هر کاری می کنه!!) ولی خوب به شرطیکه کاملا مطمئن باشه به اون مطلوبیت می رسه؛ بعد اومده یک سری فروض قرار داده که من بشون می گم فروض بعیده و گفته با در نظر گرفتن این فروض و اینکه عمل به اونها منجر به رسیدن به سود زیادی می شه هر فرد عاقلی عامل رفتار دینی می شه. (لفظ عاقل رو از خودم آوردم، اگه نامناسبه عوضش کن). اما به نظر من این هم نمی تونه باعث آشتی دین و دنیا بشه و تکلیف رو روشن کنه؛ چرا که منطق عالم دور کاملا متفاوت از منطق عالم نزدیک (دنیا) است و اینطور نیست که شما مطمئن باشید به ازای انجام مناسک خاصی حتما به مطلوبیت خواهید رسید. ضمن اینکه یافتن همان باید ها و نباید (در صورتیکه موجود باشد) به معنای همان ارتباطی است که ما الان دنبالش هستیم.
به نظر میاد باید بیشتر راجع به ارتباط مکانیسم اول (خصوصا عقل دنیوی) و دوم (خصوصا دین) فکر کنم/کنیم و نقطه تعادل اونها رو بشناسیم.